اي ابر مرد مشرقي اي خوب
اي نگهبان قدسي خورشيد
روشنايي آتش زرتشت
يادگار صداقت جمشيد
ناجي سربلندي انسان
اي تو پيغمبر، اي اهورايي
اي براي تو اين هيولاها
همه كوكي همه مقوايي
با كتاب ترانههاي من
نه قصيده، غزل لباس توست
مرد اسطورهاي شعر من
مخمل قلب من لباس توست
با كتاب پدر بزرگ من
قصهي رويش تباهيهاست
قصهي ممتد سياهيهاست
دفتر كهنهي پدر اما
پر سوال و گلايه و ترديد
حرف اگر هست، حرف تنهايي
حرف آيا و وحشت و ترديد
با پدر، آرزوي باغي بود
روي خاكي كه شكل مردن داشت
بس كه تن تشنه بود خاك من
پدرم شوق جان سپردن داشت
با من اما سبد سبد ميوه
از درخت غرور باغستان
كوزه كوزه زلال نور و عشق
براي قلب تشنهي انسان
مشرقي مرد پاسدار شرق
معني جاودانهي اعجاز
خاك اگر خنده كرد و گندم داد
از تو بود اي بزرگ باران ساز
اي رسول بزرگ رستاخير
دست حق بهترين سلاح توست
فاتح پاك در زمان جاري
رخش تارخ ذوالجناح توست
ايرج جنتي عطايي
زمزمههاي يك شب سي ساله
:: برچسبها:
ايرج جنتس عطايي ,
:: بازدید از این مطلب : 290
|
امتیاز مطلب : 285
|
تعداد امتیازدهندگان : 78
|
مجموع امتیاز : 78